به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاری فارس، نمایش «باق وحش» به کارگردانی امیربهاور اکبرپور دهکردی و نویسندگی فراز مهدیان دهکردی مدتی پیش در تماشاخانه ایرانشهر اجرای خود را به صحنه برد. این نمایش دوازدهم و سیزدهم بهمن ماه نیز دو اجرا در جشنواره بینالمللی سی و هشتم فجر در بخش رقابتی داشت.
امیر بهاور اکبرپور سال گذشته نیز نمایش «آنشرلی با موهای خیلی قرمز» را در مرکز تئاتر مولوی به صحنه برد و مورد اقبال منتقدان نیز قرار گرفت. پس از اجرای نمایش انتظار از این کارگردان نیز بالا رفت هر چند تم اجرایی آن نمایش فانتزی بود اما این نمایش به مسائل و دغدغههای خانوادگی و اجتماعی رئال میپردازد.
بازیگران کار سیدمهدی حسام الذاکرین در نقش نادر (پدر خانواده)، آرزو عبداللهی در نقش نگار (مادر خانواده) و مائده رفیعی در نقش سمیرا (دختر خانواده) هستند که همه به خوبی از پس نقشهای خود برآمدهاند به ویژه سیدمهدی حسامالذاکرین که به خوبی با نقش خود یکی شده است.
*نمادسازی مناسب
این اثر درباره یک بحران در خانوادهای سه نفره است که تنها در راه پله خانه این خانواده روایت میشود. دکور تنها یک راه پله را نشان می دهد و نمادسازی از چالشهای رفتن و ماندن انسانها میکند اینکه همه در تردید بین ماندن و رفتن هستند به ویژه مرد خانواده که در نهایت نیز همسر و فرزندش را ترک میکند.
نکته دیگر ویژگیهای نمایشی از سکوتهای به جا، تأملها، تردیدها و بدن بازیگران در صحنه است که به خوبی به چشم میخورد.
ویژگی مثبت دیگر این اثر ساده بودن نقشها، دیالوگها و اداهای بازیگران است بدور از هر دشواری با هوشمندی زندگی امروزی یک خانواده را روایت میکند که از درون دچار پوسیدگی شده است. پدر خانواده در تردید بین رفتن و ماندن است، همسر و فرزندش همیشه در نگرانی به سر میبرند، زن بر روابط مشکل دار خود با همسرش سرپوش میگذارد اما همه اینها در ناخودآگاه زندگیشان تأثیر منفی دارد.
پرورش قصه از ابتدا به خوبی صورت میگیرد اما در نهایت به یک گلوگاهی باریک میرسد انگار که پیگیری قصه توسط مخاطب سخت میشود و به این فکر میکند که با این تفاسیر چه اتفاقی میافتد و چه بلایی سر این خانواده بدون مرد خواهد آمد اما واقعیت این است که در جاهایی این همدلی از سوی مخاطب به خوبی صورت نمیگیرد چرا که قصه در بخشهایی منقطع میشود و مبحث خشونت خانگی به خوبی به انتها نزدیک نمیشود.
قلب اصلی داستان، تم خشونت خانگی است. خشونتی که از مرد خانواده به فرزند و زنش منتقل میشود . دختر در مدرسه دوستش را کتک میزند چرا که پدر در خانه مادرش را کتک میزند و این زنجیروار ادامه پیدا میکند تا اینکه یک جا این زنجیر پاره میشود.
در نهایت مخاطب شاید تصور کند که نتیجهای این پایان بندی به نمایش نداده است و شیوه روایت ناقص بوده است چرا که بعد از خاموش شدن چراغ ها هنوز مردم مردد به اتمام یا تمام نشدن کار هستند. شاید هزاران بار خیلی افراد با این خشونت خانگی همذات پنداری کرده باشند و به این فکر کرده باشند که اگر خودشان جای این زن و دختر بودند چطور رفتار میکردند یا چگونه زندگیشان را ادامه میدادند؟ شاید در یک جاهایی نمایشنامه ذهن ما را به کلیشه فیلمهایی از این دست که به خشونت خانگی میپردازد، نزدیک کند.
اما در نتیجه باق وحش یک تجربهای با فراز و فرود برای امیر بهاور اکبرپور و گروه او محسوب میشود هر چند که برخی معتقد هستند شاید تجربه آن شرلی قویتر از این کار بیرون آمده باشد.
*ایده نمایش براساس کلمه «نبودن»
امیربهاور اکبرپور دهکردی کارگردان این نمایش معتقد است: «نمایشنامه، کارگردانی، بازیگری و طراحی نمایش «باق وحش» همچون تجربیات گذشته مان نظیر نمایش «آنشرلی با موهای خیلی قرمز» به صورت گروهی شکل گرفته است.
به همراه فراز مهدیان دهکری نویسنده نمایشنامه «باق وحش» حدود ۶ ماه روی ایده پردازی نمایش کار و بعد از آن تمرینها را آغاز کردیم. ایده نمایش «باق وحش» بر اساس کلمه «نبودن» شکل و در تمرین ها اتفاقات و ایدههای اجرای نمایش صورت گرفت.
در گروه تلاشمان بر این بود که این نمایش تکراری از تجربه موفق قبلی گروه یعنی نمایش «آنشرلی با موهای خیلی قرمز» نباشد و فضای دیگری داشته باشد. موضوع «باق وحش» درباره خانوادهای سه نفره است که در روابط شان با مشکل مواجه میشوند.»
با همه ایراداتی که میتوان به لحاظ تکنیکی و قصه به نمایشنامه وارد کرد اما خوشبختانه در این درام شاهد هستیم که خبری از یک نمایشنامه برای بلیت فروشی یا جذب مخاطب با کار کمیک و بی مزه یا دیالوگهای مستهجن و سخیف نیستیم. هر چند کار در گامهای زیاد تلخ میزند اما این تلخی شاید برای فهم واقعیت خیلی از زندگیهای دور و برمان بد نباشد.
شعار تئاتر میبایست اجرای نمایشهایی باشد که واقعیتهای زندگی را به مردم با زبان فاخر نشان دهد به طوریکه مردم را به تأمل وا دارد و در نهایت نتیجهای برایشان در ذهن بگمارد که بتوانند در زندگی درسی از آن گرفته باشند شاید خیلیها اعتقاد نداشته باشند که تئاتر برای درس آموزی و تجربه یک زندگی دیگر است اما واقعیت چنین است و من بدان اعتقاد کامل دارم.
تئاتر میتواند یک کلاس درس باشد برای همه مایی که فقط زندگی خودمان را تجربه میکنیم و از دور و اطرافمان غافل هستیم در کنار نمایشهای فانتزی و کارهایی که برای خنداندن مردم به صحنه میرود امیدواریم که بیشتر شاهد درامهای واقعیت مدار با بار معنایی و اندیشه مند باشیم.
انتهای پیام/